دوران نامزدی
بسم الله الرحمن الرحیم
روزی شخصی با خود زمزمه میکرد وقتی پیش نامزدم رسیدم چنین .چنان می کنم (یعنی برایش ناز می کنم ) تا بیشتر تو دلش جا باز کنم وهی با خودش می گفت ااگر این کارها را بکنم او خوشحال می شود ولی وقتی رسید سر قرار دید چند دقیقه ای که دیر کرده اعصاب نامزدش خراب تا آمد سلام کند نامزد به او توپید وگفت چه موقع امدنی است و چرا اینجا قرار گذاشتی چرا این لباس را پوشیدی چرا تو داری لب خند می زنی .............. پسرک هاج وواج گفت چون غکر می کردم تو دوست داری ولی الان فهمیدم تو را اصلا به اندازه یک قطره اشک هم نشناخته ام ببخشید مرا واز این به بعد تمام کارهایم را بر اساس میل تو انجام می دهم نه بر اساس تفکرات خودم (ای کاش در روز قیامت ما هم مثل این پسرک نشیم )